ستایش
ای نام نکوی تو سر دفتر دیوان ها وی طلعت روی تو زینت ده عنوان ها
معنی بیت: ای خدایی که نام خوبت، سرآغاز هر گفته و نوشته؛ و ای کسی که دیدارِ جمالت، زینت بخشِ هر کتابِ شعری است.
مستوره کردستانی: (1220 - 12۶4 قمری)«ماه شرف خانم» فرزند ابوالحسن مستوره کردستانی، متولد سنندج، شاعری است که به دو زبان فارسی و کردی شعر سروده است. او را نخستین زن تاریخنویس کُردِ ایران شمردهاند. از اثارِ او میتوان به «دیوانِ شعر» و «تاریخِ اردلان» اشاره کرد.
ای نام تو بهترین سرآغاز
قالب این شعر، مثنویاست و از کتاب«لیلی و مجنون نظامی گنجوی» انتخاب شدهاست.
مثنوی: در لغت به معنی«دوتایی» و در اصطلاح به شعری میگویند که مصراع های آن دو به دو هم قافیه باشد و قافیهی هر بیت آن با ابیات دیگر متفاوت باشد.
«بینامِ تو نامه کی کنم باز؟»: نوع سؤال مطرح شده در بیت از نوعِ«انکاری/تأکیدی» است.
سؤال تأکیدی: سؤالی که هدف از مطرح کردن آن رسیدن به پاسخ نیست بلکه تأکید مطلب است.
مثال: زمانی که ساعت از ۱۰ شب رد می شود و مادر می پرسد« بهراد! نمی خوای بخوابی؟» ایشان نظر «بهراد» را در مورد خوابیدن نمی پرسند. بلکه تاکید می کنند که برای بیدار شدن به موقع باید بخوابد.
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟ یا کیست آن که شکر یکی از هزار کرد؟
مونس: همدم، یاور. روان: روح، جان.
کارگشای: گشایشگر، آسان کنندهی کار. هست کن: آفریننده از هیچ.
خداوند آفریده هایش را از هیچ می سازد ولی انسان از طبیعت و یا از آفریده های سایر انسان ها برای ابداعاتش بهره می گیرد.
اساس: بنیان، ریشه، پایه. اساس هستی: ارکان وجود(آب و باد و خاک و آتش)
کوته: مخفّفِ (سبک شدهی)کوتاه. دراز دستی: ستم، تجاوز.
کوته زِ درت، دراز دستی: ستم و طلم از درگاهِ تو دور است.
نانموده: آشکار نشده، پنهانی. عنایت: توجه، لطف.
هم تو به عنایت الهی ... : باز تو ای خدا! با لطف و توجه خود، مرا به آنجا که دوست داری، هدایت کن.
ظلمت: تاریکی. متضادِّ نور: روشنایی
گروه واژه های متضاد:
آغاز=} انجام سرآغاز=} سرانجام
آشکار=} نهان پیدا=} پنهان
شروع=} پایان تاریک=} روشن
صادق=} کاذب مبدأ=} مقصد
حضور واژه های متضاد در ابیات و نوشته های ادبی را آرایهی تضاد می گویند.
رهایی: نجات، خلاص
از ظلمتِ خود رهاییام ده ... : خدایا مرا از تاریکیهایِ درونم نجات بده و با نورِ خود آشنایم کن.
کلمات قافیه: آشنایی ام/ رهایی ام(ده: ردیف بیت است).
حکیم الیاس بن یوسف بن زکی بن موید نظامی گنجوی از استادان بزرگ سخن و از ارکان شعر فارسی است . تولد وی در شهرگنجه سال 530 ه.ق در حوالی آذربایجان بوده است. نظامی غیر از دیوانی که عدد ابیات آن را دولتشاه بیست هزار بیت نوشته و اکنون فقط مقداری از آن در دست است پنج مثنوی مشهور بنام پنج گنج دارد که آن را خمسه نظامی می گویند .
مثنوی های پنج گنج عبارتند از : 1- «مخزن الاسرار» 2- «خسرو و شیرین» 3- «هفتپیکر» 4- «لیلی و مجنون» 5- «اسکندر نامه» البته نظامی غیر از پنج گنج دیوان قصاید و غزلیاتی هم داشت . نظامی در سال 624 در گذشت ودیار فانی را وداع گفت . Ø اوّل دفتر به نام ایزد دانا صانعِ پروردگارِ حیِّ توانا «سعدی» ایزد: یزدان، یکی از نامهای خداوند صانع: صنعتگر، آفریننده حیّ: زنده، نامیرا سعدی: از شاعران و نویسندگان قرن هفتم هجری. آثار وی: «گلستان 655 هـ.ق به نثر مسجّع» و «بوستان، 656 هـ.ق» و کلّیّات(قصاید، غزلیّات، هزلیّات). سزا: لایق، درخور، شایسته به واسطهی: بوسیلهی، توسّط ارسال: فرستادن رُسُل: جمع مکسّرِ رسول: فرستاده، پیامبر جمعِ مکسّر: جمعی که شکلِ مفردِ کلمه در آن شکسته شده و تغییر میکند. جناس: آوردن کلمات همخانواده، در ابیات و نوشتههای ادبی را جناس میگویند. بین ارسال و رسل، آرایهی جناس وجود دارد. مثالی دیگر: زِ مشرقِ سرِ کوی آفتابِ طلعتِ تو اگر طلوع کند، طالعم همایوناست ابلاغ: ارسال رمیده: وحشی، نا آرام. آرمیده: آرامش یافته، آرام. عفو: بخشش، بخشندگی. خطاپوش: ستّار العیوب(از القاب خداوند) پاکا! ملکا! هر دو منادا هستند. و (ا) پایانی کلمات، حرفِ نداست. منادا در حکم جملهی کامل است. مُلک: سرزمین مَلِک: فرمانروا، پادشاه مِلک: خانه و زمین مَلَک: فرشته اگر این کلمات در یک بیت یا متن ادبی، به کار روند، جناسِ خطی میسازند. از آنِ: برای، مالِ، متعلّقِ جمله دلها: همهی دلها، تمامِ دلها. به فرمانِ: مطیع. Ø سرِ پادشاهانِ گردنفراز به درگاه تو بر زمین نیاز گردنفراز: سرکش، نیرومند، مغرور. پادشاهانِ سرکش و نیرومند در پیشگاه تو از رویِ نیاز سر بر زمین میگذارند. هوا: هوس، میل، آرزو راهِ هدی: راهِ راست. یا الهی: ای خدایّ من! ربّی: پروردگارِ من سیّدی: آقایِ من! منشآت: مجموعهی نامهها و نوشتههای قائم مقام فراهانی نویسنده و شاعر دورهی قاجار که در شعر«ثنایی» تخلّص میکرد و برای اصلاح امورِ کشور تلاشهای بسیاری کرد که موجبِ حسادت و بدگویی میرزا آقاسی شد و او محمّد شاه قاجار را تحریک کرد تا دستور داد که قائم مقام را در باغ نگارستان خفه کردند. او این کتاب را به تقلید از گلستان سعدی و به سبکِ آن نوشته شده است.
نظرات شما عزیزان: