خداوند از كجا و چگونه به وجود آمده است؟
وبلاگ علمی مدرسه راهنمایی دکتر محمود افشار

 

پاسخ:

اصل اين سوال از يك اشتباه سرچشمه گرفته است و آن اشتباه در اين جمله است «هر موجودى ، مبدأ يا علتى دارد» . در حالى كه جمله صحيح آن است كه هر پديده يا هر چيزى كه نبوده و سپس به وجود آمده ، مبدأ و علتى لازم دارد.توضيح آن كه: گاهى يك اشتباه يا مغالطه لفظى باعث مى شود كه مطلبى بسيار ساده به صورت يك سؤال يا اشكال مهم قلمداد شود. فلاسفه الهى و همه خداپرستان معتقدند كه هر معلولى، علت مى خواهد و هر پديده‏اى، پديد آورنده مى‏خواهد و هر آفريده‏اى، آفريدگار مى خواهد. از اين جمله‏ها به خوبى روشن است چيزى كه معلول، پديده و آفريده نباشد، از اين قانون خارج است و چون به عقيده خداپرستان خدا ، معلول و آفريده شده و پديده نيست، از اين قانون عمومى خارج است.مادى گرايان يك لفظ را اشتباهاً يا از روى مغالطه عوض كرده‏اند، يعنى به جاى اين كه بگويند هر معلولى، علت مى خواهد، گفته‏اند هر موجودى، علت مى خواهد. نيز به جاى اين كه بگويند: هر آفريده و پديده‏اى، آفريدگار و پديد آورنده مى خواهد، گفته‏اند، هر چيزى آفريدگار و پديد آورنده مى خواهد، سپس پرسيده‏اند كه پس آفريدگار و پديد آورنده و علت خدا چيست؟پاسخ اين اشكال آن است كه هر موجودى نياز به آفريدگار ندارد تا بگوييم خدا هم يكى از موجودات است، پس آفريدگار او كيست؟ ، بلكه هر آفريده‏اى آفريدگار مى خواهد و خدا آفريده نيست تا به حكم اين قانون آفريدگار بخواهد. كاملا روشن است كه اگر موجودى فرض شود كه هميشه بوده و هيچ گاه معدوم نبوده تا به وجود آيد ، نياز به آفريده و علت نيز نخواهد داشت.پاسخ سؤال را به بيان ساده‏تر مى توان بيان كرد:

اگر كسى سؤالات ذيل را از شما بپرسد، چه پاسخى به آن مى دهيد:

رطوبت هر چيز از آب است، رطوبت آب از چيست و از كجا است؟

چربى همه غذاها از روغن است، چربى روغن از چه و از كجا است؟

شورى همه چيز از نمك است، شورى نمك از چيست؟

وقتى به اتاق كار خود يا منزل مسكونى خود نگاه مى كنيد و مى بينيد روشن است، از خود مى پرسيد آيا روشنايى از خود اتاق است؟ فوراً به خود پاسخ منفى مى دهيد، زيرا اگر روشنى اتاق از خود مى جوشيد، نبايد هيچ وقت تاريك بشود، در حالى كه پاره‏اى از اوقات تاريك و گاهى روشن است. پس روشنى آن از جاى ديگر است. به اين نتيجه مى رسيم كه روشنى اتاق و خانه ما در اثر ذرات يا امواج نور است كه به آن تابيده است. آن گاه از خود سؤال مى كنيم روشنى خود نور از كجا است؟ پاسخ اين است كه روشنى نور از خود آن است.

نيز به سؤال‏هاى قبلى پاسخ مى دهيم كه رطوبت آب، چربى روغن و شورى نمك از چيز ديگرى نيست.

اين خاصيت طبيعى و ذاتى آن‏ها است. آب ذاتاً مرطوب است. روغن ذاتاً چرب است و نمك ذاتاً شور است. نيز نور ذاتاً روشن است. در هيچ نقطه جهان نمى توانيم نورى پيدا كنيم كه تاريك باشد و چيز ديگر آن را روشن كرده باشد. ذرات نور هر جا باشند، روشن اند و روشنى جزء ذات آن‏ها است.روشنايى ذرات نور از چيز ديگر و عاريتى نيست. ممكن است ذرات نور از بين برود، ولى ممكن نيست موجود باشند، ولى تاريك! بنابراين اگر كسى بگويد روشنايى هر محوطه‏اى از جهان، معلول نور است، پس روشنايى خود نور از كجا است، فوراً مى گوييم روشنايى نور جزء ذات آن است.هم چنين هنگامى كه سؤال شود هستى هر موجودى از خدا است، پس هستى خدا از كيست، پاسخ مى دهيم هستى خدا ذاتى او و از خود او است و از جاى ديگر نيست، مانند اين كه بپرسيم اصل وجود و هستى از چه چيزى به وجود آمده است؟ و مبدأ اصل وجود چيست ؟ معلوم است كه اصل وجود و هستى از چيزى به وجود نمى آيد، چون هر چيز ديگرغير از وجود، عدم و نيستى است و وجود و هستى از عدم و نيستى به وجود نمى آيد.به عبارت ديگر وجود حق تعالى مساوى با وجود مطلق و اصل و حقيقت وجود است و همان گونه كه بى معنا است كه سوال كنيم ، اصل و حقيقت وجود چگونه به وجود آمده است ؟ يا مبدأ آن چيست ؟ بى معنا است كه بگوئيم كه خدا چگونه به وجود آمده است؟ چون فرض چنين سوالى اين است كه خدا نبوده و بعد به وجود آمده است و حالا در مورد چگونگى خدا سوال مى كنيم. اما وقتى كه وجود خداوند ازلى و ابدى و مساوى با حقيقت و اصل وجود و هستى باشد ، فرض اين كه خدا زمانى نبوده است ، نيز اشتباه است ، پس ديگر نوبت به سوال از چگونگى به وجود آمدن اصلا نمى رسد. در مورد مثال هاى زده شده نيز بايد توجه داشت كه منظور از ذاتى بودن رطوبت براى آب، شورى براى نمك، چربى براى روغن و... هرگز اين نيست كه مثلاً رطوبت آب چون ذاتى آن است، پس آفريدگارى ندارد، بلكه منظور اين است كه آفريدگار جهان، آب را طبعاً و ذاتاً مرطوب آفريده است، به طورى كه هرگز نمى توان رطوبت را از آب جدا كرد. همان گونه كه وجود و هستى را نمى توان از خداوند جدا فرض كرد .اين مثال‏ها براى نزديك كردن مطلب به ذهن زده مى شود وگرنه بين اين مثال‏ها و موضوع مورد بحث، تفاوت زيادى است، زيرا وقتى مى گوييم وجود همه چيز از خدا است و وجود خدا از او است، يعنى آفريده كسى نيست و وجود و هستى، ذاتى او است.اما وقتى مى گوييم روشنايى همه چيز از نور است و روشنايى نور از خود او است، معنايش اين نيست كه نور آفريدگارى ندارد، بلكه معنايش اين است كه آفريدگار جهان نور را اين طور آفريده است كه روشنايى جزء ذات او باشد و روشنائى از نور جدا نيست ، همان گونه كه وجود و هستى از خداوند جدا نيست.جهت آگاهى بيشتر به كتاب علل گرايش به ماديگرى ، بحث ريشه نيازمندى اشياء به علت مراجعه فرمائيد

 

دوستان عزیز این نظریه از نظر من تقریبا غلط هستش باید یک جواب کامل وجود داشته باشد



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:,
ارسال توسط علی ایمانی

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی
ورود اعضا:

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 2239
تعداد مطالب : 93
تعداد نظرات : 6
تعداد آنلاین : 1

برای ورود به چت روم ايرانسلی ها کلیک کنید

دریافت كد چت روم

<-PollName->

<-PollItems->

<-PollName->

<-PollItems->